۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

عشق

يك كلام ، عاشق شدم . عاشق يك مرد مغرور كه دائماً ميرنجاندم و من پس از هر رنجش باز دوستش دارم و دلم برايش ضعف ميرود ، مردى كه ميتونم تو نگاهش غرق شوم ، ميتونم به چشمانش نگاه كنم و غرق در لذت شوم ، صداى مردانه اش نوازشگر گوشهايم هست و از خود بيخودم ميكند ، من عاشق شده ام ، من جوان شده ام ، سالها جوانتر ، بيست سال ، شايد هم بيشتر .....